شماره ٥٧٦: دل از جورم گريزان شد بيا دنبال دل گردم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل از جورم گريزان شد بيا دنبال دل گردم
بسى بد کرده ام با دل ز دل شايد بحل گردم
دل از بهر خدا باشد نه از بهر هوا باشد
بدل گر جا دهم باطل ز روى حق خجل گردم
براى عشق دل دارم درون سينه دل دارم
سزاوار سر دارم از او گر مشتغل گردم
بود جاى محبت دل بدل ناقص شود کامل
من گمراه بى حاصل بدل در آب و گل گردم
محبت را دلى بايد دهم گر جان بدل شايد
بجان گر دل بدست آيد بجان دنبال دل گردم
بدست آيد مرا گر دل درين ويران سراى گل
وگرنه همچو گل خواران اسير آب و گل گردم
گهى دل در خدا بندم گهى دل در هوا بندم
گهى دنبال عز پويم گهى دنبال ذل گردم
ز بحر ار قطره دور افتد هوا آنرا فنا سازد
بيا تا با محيط خود بزودى متصل گردم
شوم گه طالب معروف و گاهى طالب عارف
گهى دنبال خورشيد و گهى دنبال ظل گردم
پرد با بال صاحبدل کسى را گو نباشد دل
دلى خواهم من بى دل که تا خود مستغل گردم
دلم شايسته گر نبود بر صاحب دلانم رد
دل شايسته دست آرم قبول اهل دل گردم
دلم يک شعله بود از عشق بيرون رفت از دستم
بيا اى (فيض) تا در ماتم دل مشتغل گردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید