شماره ٥٧٢: بخوشى بگذريم از هر کام

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بخوشى بگذريم از هر کام
بر سر خود نهيم اول گام
راى باشد براى آن حق راى
کام باشد بکام آن خود کام
چونکه رستى ز خود رسى در خود
کام يابى چو بگذرى از کام
نشوى هست تا نگردى نيست
نشوى مست تا تو بينى جام
درفکن خويش را در آتش عشق
تا نسوزى تمام خامى خام
بيخ غم را نميکند جز عشق
ظلمت شام کى برد جز نام
بند عشقت گشايد از هر بند
دام عشقت رهاند از هر دام
عشق سازد ز سر کار آگه
عشق آرد ترا ز حق پيغام
مرغ معنى شکار کى شودت
تا نگردى تمام چشم چه دام
چون زنان تا برنگ و بو گروى
ننهى در حريم مردان گام
بچشى جرعه ز باده عشق
تا نگردى چو جام خون آشام
خويشتن را بحق سپار اى (فيض)
جز بحق دل نگيردت آرام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید