شماره ٥٦٣: عاشق و معشوق را راهى بود از دل بدل

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشق و معشوق را راهى بود از دل بدل
امشبم اين نکته روشن گشت از آن شمع چگل
شور عشقى در سرم هر لحظه افزون ميکند
لطف شيرينى که هر دم ميرسد از راه دل
صحبتى داريم با هم بى غبارى از رقيب
عشرتى داريم خوش بيزحمتى از آب و گل
قاصد و پيغام هر دم ميرسد از جان بجان
ميبرد هر لحظه پيکى نامه از دل بدل
گاه لطف و گاه قهر و گاه ناز و گه نياز
گه کنار و گه کناره گاه عز و گاه ذل
ميرسد از پيچ زلفى تابشى هر دم بجان
ميفتد از مهر روئى پرتوى هر دم بدل
نى غم مهجورى و دورى نه منع ناصحى
دل بر دلدار دايم جان بجانان متصل
منبع هر لطف و زيبائى و خوبى اوست (فيض)
از دو عالم شو بآن معشوق يکتا مشتغل
بر سر هر دو جهان نه جان و در راهش فکن
وز جميع ماسوى يکبارگى بر دار دل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید