شماره ٤٥١: بهر جا راه گم کردم برآوردم ز کويت سر

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بهر جا راه گم کردم برآوردم ز کويت سر
بهر دلبر که دادم دل تو بودى حسن آن دلبر
بهر سو چشم بگشادم جمالت جلوه گرديدم
بهر بستر که بغنودم خيالت يافتم در بر
بهر جائى که بنشستم تو بودى همنشين من
نظر هر جا که افکندم ترا ديدم در آن منظر
بهر کارى که دل بستم تو بودى مقصد و مطلب
بهر يارى که پيوستم تو بودى همدم و ياور
گر آهنگ حضر کردم تو بودى منزل و مأوا
وگر عزم سفر کردم تو بودى هادى و رهبر
برون از خود نظر کردم ترا بيرون ز خود ديدم
چو سر بردم بجيب خود تو خود بودى بجيب اندر
درون خانه چون رفتم مقيمت يافتم آنجا
چو از خانه برون رفتم مقامت بود خود بر در
نديدم جز جمال تو نديدم جز کمال تو
اگر در شهر اگر صحرا اگر در بحر اگر در بر
شدم از (فيض) چون فانى نديدم جز تو ديارى
بکوى نيستى رفتم برآوردم ز هستى سر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید