شماره ٤٠٨: سرم سوداى سودائى ندارد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سرم سوداى سودائى ندارد
دلم پرواى پروائى ندارد
بجز سوداى عشق لاابالى
سر شوريده سودائى ندارد
بجز پرواى بى پروا نگارى
دل ديوانه پروائى ندارد
دل آزاده ام از هر دو عالم
تمناى تمنائى ندارد
دلم از زندگانى سرد از آن نيست
که ديگ عيش حلوائى ندارد
دلم از زندگانى سرد از آنست
که غم در دل دگر جائى ندارد
دل عاشق نمى انديشد از مرگ
که بر آزادگان پائى ندارد
چو عيسى جاى او در آسمانست
که در روى زمين جائى ندارد
اگر دنيات بايد دل بکن زو
که دنيا دوست دنيائى ندارد
نباشد هيچ عقبائى به از عشق
نگوئى (فيض) عقبائى ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید