شماره ٣٠٧: از سر ازل پرده به بوى تو گشادند

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از سر ازل پرده به بوى تو گشادند
اول در ايجاد بروى تو گشادند
آمد چو به بازار عيان درج حقايق
اول سر آن حقه ببوى تو گشادند
آفاق پر از غاليه مشگ ختن شد
آن دم که سر طره موى تو گشادند
صحراى زمين را همه ايوان تو کردند
درهاى سموات بروى تو گشادند
املاک همه جانب تو گوش نهادند
افلاک همه چشم بسوى تو گشادند
انجم همه نور از رخ زيباى تو بردند
بر عارض شب طره ز موى تو گشادند
از باده ات ارواح چو يک جرعه چشيدند
جام از تو گرفتند و سبوى تو گشادند
چون روى تو ديدند نظر از همه بستند
نظار گيان پاى بکوى تو گشادند
اکوان کمر خدمت والاى تو بستند
ابواب سعادت چو بروى تو گشادند
چون کعبه مقصود تو بودى دو جهانرا
آن قافله را راه بسوى تو گشادند
از چشمه فيض ازلى گشت روان (فيض)
اين آب حياتى که بجوى تو گشادند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید