شماره ٣٠٢: خوشا آن سر که سوداى تو دارد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا آن سر که سوداى تو دارد
خوشا آندل که غوغاى تو دارد
ملک غيرت برد افلاک حسرت
جنونى را که شيداى تو دارد
دلم در سر تمناى وصالت
سرم در دل تماشاى تو دارد
فرود آيد بجز وصل تو هيهات
سر شوريده سوداى تو دارد
دلم کى بازماند چون بپرواز
هواى قاف عنقاى تو دارد
چو ماهى مى طپم بر ساحل هجر
که جانم عشق در پاى تو دارد
دل و جانرا کنم مأواى آن کو
دل و جان بهر مأواى تو دارد
نهم در پاى آن شوريده سر کو
سر شوريده در پاى تو دارد
فدايت چون کنم بپذير جانا
چرا کاين سر تمناى تو دارد
چگونه تن زند از گفت و گويت
چو در سر (فيض) هيهاى تو دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید