شماره ٢٧٩: آنان که ره عالم ارواح بپويند

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آنان که ره عالم ارواح بپويند
مردانه ز آلايش تن دست بشويند
بر فوق فلک رفته به جنات برآيند
پويند گل از غيب و گل از خويش برويند
اين طايفه نورند و حياتند و وجودند
با هر که نشستند چو جان در تن اويند
وآنان که بود بسته تن پاى خردشان
هرگز گلى از عالم ارواح نبويند
زنگ تنشان ز آينه جان نزدايد
دل را ز گل عالم اجسام نشويند
اين طايفه موتند و عدم ظلمت و جهلند
بر بى خرديشان سزد ارواح بمويند
وآنان که نه اينند و نه آن مثل من و تو
در کش مکش اين دو نه پشتند نه رويند
چوگان قضا سوى زبر شان ببرد که
افتند گهى زير سراسيمه چو گويند
رفتن نتوانند و بمقصد نگرانند
نصف دلشان شاد که از راه بکويند
عزمى که دو جا بستن کار زنانست
مردان خدا (فيض) چنين راه نپويند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید