شماره ١٩٧: گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث
چرا چنين گذرانند روزگار عبث
بسى نماند ز عمر و بسى نماند ز کار
هزار حيف که بگذشت وقت کار عبث
گمان مبر که ترا آفريد حق باطل
گمان مدار که ترا ساخت کردگار عبث
تو آمدى بجهان تا روى بر جانان
بکوش تا برسى خويش را مدار عبث
تو جان هر دو جهانى و مقصد ايجاد
عزيز من چه کنى خويشرا تو خوار عبث
تو خويشرا مفروش اى پسر چنين ارزان
که بهر جنتى و ميروى بنار عبث
گرانبها و عزيز الوجود و بى بدلى
نه چنين سبک و بى بها و خوار عبث
چو کردهاى تنت مردهاى جان دارد
مدزد اى جان تن زاز کار و بار عبث
غنيمتى شمر اين يکدودم که ماند اى (فيض)
بکار کوش و سخن در ميان ميار عبث



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید