شماره ١٧٢: مرا سوداى عشق آئين دين است

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا سوداى عشق آئين دين است
هميشه عاشقم کار من اين است
دلم شاد است اگر دارم غم عشق
غم عشق ار ندارم دل غمين است
بود عشقم بجاى جان شيرين
چو عشق از سر رود مرگم همين است
سرم ميخانه صهباى عشقست
دلم ديوانه عقل آفرين است
ز دولتهاى عشق اين بس که دلرا
ز هر سو دلربائى در کمين است
مرا گر عاقلان ديوانه خوانند
يکى را تا ز حشر عشق اين است
مرا در عشق بايد مرد و جان برد
نجات جان و دل (فيض) اندرين است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید