شماره ٧٤: آمرزش من از تو خدايا غريب نيست

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آمرزش من از تو خدايا غريب نيست
از بنده جرم و عفو ز مولا غريب نيست
وهابى و جوادى معطى ذوالمنن
بنوازى ار بلطف گدا را غريب نيست
افتاده ام بخاک درت از ره نياز
راهم دهى بعالم بالا غريب نيست
سودى نميرسد بتو از طاعت کسى
گر بگذرى ز جرم برايا غريب نيست
از بنده دور نيست که جرم و خطا کند
بخشيدن از خداى تعالى غريب نيست
اقرار ميکنم به گناهان خويشتن
رحمى کن اى کريم و ببخشا غريب نيست
گر طاعتم سزا نبود رايگان ببخش
کالا و ريش صاحب کالا غريب نيست
گر معصيت سزا نبود معصيت مبين
بيچارگى ببين ز تو اينها غريب نيست
از من غريب نيست که سوزم در آتشت
ور تو دهى بنزد خودت جا غريب نيست
از حد خود زياده اگر ميکنم طلب
در حضرت کريم تمنا غريب نيست
فيضست و درگه تو ازين در کجا رود
الحاح بر در تو خدايا غريب نيست
دارم محبت نبى و خاندان او
گر در جوارشان دهيم جا غريب نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید