شماره ٦٧: سالک راه حق بيا همت از اوليا طلب

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سالک راه حق بيا همت از اوليا طلب
همت خود بلند کن سوى حق ارتقا طلب
فاش ببين که دعا روى خدا در اوليا
بهر جمال کبريا آئينه صفا طلب
گفت خدا که اوليا روى من و ره منند
هر چه بخواهى از خدا بر در اوليا طلب
سرور اوليا نبيست وز پس مصطفى على است
خدمت مصطفى کن و همت مرتضى طلب
پيروى رسول حق دوستى حق آورد
پيروى رسول کن دوستى خدا طلب
چشم بصيرتت بخود نورپذير کى شود
نور بصيرت دل از صاحب انما طلب
شرع سفينه نجات آل رسول ناخدات
ساکن اين سفينه شو دامن ناخدا طلب
دل بدمم بگوش هوش ميفکنند اين سروش
معرفت ار طلب کنى از برکات ما طلب
خسته جهل را بگوى خيز و بيا بجست جوى
از بر ما شفا بجو از در ما دوا طلب
مفلس بينوا بيا از در ما بجوا نوا
صاحب مدعا بيا از دم ما دعا طلب
چند ز پست همتى فرش شوى برين زمين
روى بروى عرش کن راه سوى سما طلب
چيست سما سماى غيب مملکت برى ز عيب
جاى بقاى جاودان سعى کن آن بقا طلب
نيست خوشى در اين سرا نيست بجز غم و عنا
عيش در اين سرا مجو عيش در آن سرا طلب
راحت و امن و عافيت گر طلبى درين جهان
زهد و قنوع پيشه کن مملکت رضا طلب
هست طلب بحق سبب گر بسزا بود طلب
هر چه طلب کنى چو (فيض) ياوه مگو بجا طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید