شماره ٤١: آفتاب وصل جانان برنمى آيد مرا

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آفتاب وصل جانان برنمى آيد مرا
وين شب تاريک هجران سرنمى آيد مرا
دل هميخواهد که جان در پايش افشانم ولى
يکنفس آن بيوفا بر سر نمى آيد مرا
طالع شوريده بين کان مايه شوريدگى
بى خبر يکبار از در درنمى آيد مرا
از رطب شيرينترست آن نوش لب ليکن حسود
قامت چون نخل او در بر نمى آيد مرا
بخت بدبين کز پيامى خاطر ما خوش نکرد
آرزوئى از نکويان بر نمى آيد مرا
زرد شد برگ نهال عيش در دل سالهاست
لاله رخسارى بچشم تر نمى آيد مرا
من ز رندى و نظر بازى نخواهم توبه کرد
هيچ کارى (فيض) ازين خوشتر نمى آيد مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید