شماره ٣٢: بهل ذکر چشمان خونريز را

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بهل ذکر چشمان خونريز را
بمان فکر زلف دل آويز را
دل و جان بياد خدا زنده دار
بحق چيز کن اين دو ناچيز را
اگر مستى آرزو باشدت
بکش ساغر عشق لبريز را
ز حق عشق حق روز و شب ميطلب
بزن بر دل اين آتش تيز را
گذر کن ز شيرين لبان حجاز
بياد آر فرهاد و پرويز را
بجد باش در طاعت شرح و عقل
مهل رسم تقوى و پرهيز را
مکدر چو گردى بخوان شعر حق
حق تلخ شيرينى آميز را
بروز دلت غم چو زور آورد
بجو مطرب شادى انگيز را
چو در طاعت افسرده گردد تنت
بياد آر عباد شبخيز را
بدل ميرسان دم بدم ياد مرگ
چو بر مرکب آسيب مهميز را
چو رازى نهى با کسى در ميان
بپرداز از غير دهليز را
حجابت ز حق نيست جز چيز و کس
حذر کن ز کس دور کن چيز را
نماند آدمى خو بپاليز دهر
بگاوان بماندند پاليز را
خدايا اگر چه نيرزد بهيچ
بچيزى بخر (فيض) ناچيز را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید