شماره ٣: ترا سزاست خدائى نه جسم را و نه جانرا

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ترا سزاست خدائى نه جسم را و نه جانرا
تو را سزد که خود آئى نه جسم را و نه جانرا
توئى توئى که توئى و منى و مائى و اوئى
منى نشايد و مائى نه جسم را و نه جانرا
توئى که تاى ندارى وحيد و فردى و يکتا
نبود غير دو تائى نه جسم را و نه جانرا
تو را رسد که در آئينه رسالت احمد
جمال خويش نمائى نه جسم را و نه جانرا
تو را رسد بنسيم کلام آل محمد (ص)
زر از چهره گشائى نه جسم را و نه جانرا
تو را رسد که هزاران هزار نقش بدايع
ز کلک صنع نمائى نه جسم را و جانرا
ترا رسد که دو صد ساله زنگ کفر و گنه را
ز لوح دل بزدائى نه جسم را و جانرا
ترا رسد که چو جان شد ز جسم جسم ز هم ريخت
دگر اعاده نمائى نه جسم را و نه جانرا
ترا رسد که در آئينه نعيم و عقوبت
بلطف و قهر درآئى نه جسم را و نه جانرا
بلطف خويش ببخشا اسير قهر خودت را
چو نيست از تو رهائى نه جسم را و نه جانرا
نه ايم از تو جدا موجهاى بحر وجوديم
نباشد از تو جدائى نه جسم را و نه جانرا
ز ما و من چو بپرداخت (فيض) خانه دل را
تو را رسد که درآئى نه جسم را و نه جانرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید