شماره ٧٨٠: دل ما روشن از افلاک نگردد هرگز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دل ما روشن از افلاک نگردد هرگز
تيغ از دامن تر پاک نگردد هرگز
صافى و تيرگى آب ز سرچشمه بود
بى دلى پاک، سخن پاک نگردد هرگز
چشمه روشن خورشيد اگر خشک شود
آب در ديده افلاک نگردد هرگز
صرف پاکى مکن اوقات که سيلاب بهار
تا به دريانرسد پاک نگردد هرگز
جام جم تا اثر از چرخ بود در دورست
چون اثر خير بود، خاک نگردد هرگز
چهره عالم ازو رنگ بهاران دارد
کز خزان خشک رگ تاک نگردد هرگز
پرده شوخى آن حسن نشد سبزه خط
برق پوشيده ز خاشاک نگردد هرگز
نگشايد گره از غنچه پيکان به نسيم
دل که افسرده شود چاک نگردد هرگز
غير وقت آنچه شود فوت ز اسباب جهان
عارفان را مژه نمناک نگردد هرگز
خنده زخمى است که جان بردن از و دشوارست
زنده دل آن که طربناک نگردد هرگز
هر که از عاقبت بيخبرى با خبرست
صائب از باده طربناک نگردد هرگز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید