شماره ٧٦٨: خط برآورد وترو تازه است بستانش هنوز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
خط برآورد وترو تازه است بستانش هنوز
مى چکد خون بهارازخارمژگانش هنوز
مى توان گل چيداز روى عرقناکش همان
مى توان مى خورد از لبهاى خندانش هنوز
مى تواندهمچومغزپسته درشکرگرفت
طوطيان خوش سخن را شکرستانش هنوز
رشته طول امل رامى دهد عمردراز
باکمال کوتهى زلف پريشانش هنوز
ناله زنجير نتواند نفس را راست کرد
از هجوم بنديان درکنج زندانش هنوز
گر چه صبح عارضش شام غريبان شدز خط
داغ داردصبح راشام غريبانش هنوز
گر چه رنگ آشتى خط برعذارش ريخته است
ميچکد ز هرعتاب از تيغ مژگانش هنوز
مى نشاند صبح رادرخون بياض گردنش
خنده برگل ميزندچاک گريبانش هنوز
گر چه سنگ وتيغ مژگان اوکرده است مهر
بوى خون ميآيد از چاه زنخدانش هنوز
گر چه گرديده است از خط حسن او پا دررکاب
چشم روشن مى شود از گرد جولانش هنوز
گر چه خضر تشنه لب جانى دراو نگذاشته است
مى توان مرد ازبراى آب حيوانش هنوز
گرچه پرواى کماندارى نداردابرويش
ميشودازدل ترازو تير مژگانش هنوز
گرچه طى شد روزگاردولت طومارزلف
از خط سحر آفرين باقى است ديوانش هنوز
(گرچه درابرسياه خط نهان کرده است رو
خيره ميگرددنظرازماه تابانش هنوز)
درخزان حسن ،صائب از هجوم بلبلان
نيست جاى ناله کردن درگلستانش هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید