شماره ٧٦٢: شعله اى در مغز هست ازآتش سودا هنوز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
شعله اى در مغز هست ازآتش سودا هنوز
مى تراود بوى مى از پنبه مينا هنوز
شعله بيباکى عشق از جبينم روشن است
مى کند پهلو تهى از شيشه ام خارا هنوز
گر چه موج ناتوانى مى زند پهلوى من
موج اشکم مى زند سرپنچه بادريا هنوز
چشم او روزى که ما را گوشه گير از خلق کرد
گوشه اى نگرفته بود از مردمان عنقا هنوز
کوهکن از پهلوى گرمى که بر خارا گذاشت
مى جهد آتش ز چشم بستر خارا هنوز
داغ مجنون پريشان گرد ديدن سهل نيست
ميچکد آتش ز چشم لاله حمرا هنوز
شور محشر نقش ديبارا نمک در چشم ريخت
برنگيرد سرزبالين چشم بخت ما هنوز
نخل طوبى از خجالت سر به زير خاک برد
کلک گوهر بار صائب مى کشد بالا هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید