شماره ٧٦١: کى شود کشت اميد از ديده نمناک سبز؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
کى شود کشت اميد از ديده نمناک سبز؟
تاک را هرگز نسازد آب چشم تاک سبز
خط مشکين سرزد از خالش به اندک فرصتى
تخم قابل زود گردد در زمين پاگ سبز
از دل خوش مشرب ما دست آفت کوته است
در دل آتش شود اين دانه بيباک سبز
کشت ما بى حاصلان رفته است از ياد بهار
زنگ سازد دانه ما را مگر درخاک سبز
سينه روشن سخنور را به گفتار آورد
نطق طوطى را کند آيينه هاى پاک سبز
خشکى زاهد به صد دريا نگردد برطرف
نيست ممکن، گردد از آب دهن مسواک سبز
بى نيازى هرزه گويان را شود بند زبان
دامن رهرو نگيرد تا بود خاشاک سبز
کى به درد آيد دلش از رنگ زرد سايلان؟
رو سياهى را که نان شد در بغل ز امساک سبز
خاکسارى اهل دل را پله نشو و نماست
دانه هيهات است گردد بى وجود خاک سبز
زان بود بى وسمه ابرويش که نتواند شدن
زهر با آن زهره پيش تيغ آن بيباک سبز
ميکشان را بى نياز از ميفروشان مى کند
باغبان سازد کدو را گرزاشک تاک سبز
جانگدازان فارغند از منت ابر بهار
شمع دارد خويش رااز ديده نمناک سبز
بيغبار غم نخيزد آه سرد از سينه ها
در سفال خشک ريحان کى شود بى خاک سبز
صائب از سيماى ما گردکدورت رانشست
خوشه اشکى کزوشد طارم افلاک سبز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید