شماره ٧٥٦: مرو ز گوشه عزلت به هيچ منظر ديگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
مرو ز گوشه عزلت به هيچ منظر ديگر
مجو بغير در دل گشايش از در ديگر
بجز سفال پر از خون دل که نيست خمارش
مسازتر لب خود راز هيچ ساغر ديگر
بغير در گه يزدان که چوب منع ندارد
مشو به قامت خم گشته حلقه در ديگر
بجز ستاره اشکى کزاوست روشنى دل
نظر سياه مگردان به نور اختر ديگر
ز گريه دل شبها توان رسيد به مقصد
که جز ستاره درين نيست رهبر ديگر
مدار دست زدامان صبر در همه حالى
که دل سکون نپذيرد به هيچ لنگر ديگر
دل شکسته به دست آر ز جوهريانى
که نيست در صدف نه سپهر گوهر ديگر
ز راستى طمع حاصل است شاهد خامى
که غير عقده دل نيست سرو رابر ديگر
تراست پرده غفلت حجاب چشم بصيرت
و گرنه هردم صبح است صبح محشر ديگر
بغير اشک کزاو گاه گاه آب دهم چشم
نمانده است مرا در بساط گوهر ديگر
بغير داغ که دلسرد مى کند ز جهانم
سرم فرود نيايد به هيچ افسر ديگر
درين محيط ز طوفان مکن ملاحظه صائب
که همچو موج شود هر شکست شهپر ديگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید