شماره ٧٣٤: از زير چشم در رخ مستور مى نگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از زير چشم در رخ مستور مى نگر
مستور رابه ديده مستور مى نگر
از پاکدامنى نکنى گر به مى نگاه
بارى درآن دو نرگس مخمور مى نگر
بگشاى چاک سينه وسير بهشت کن
آيينه پيش رو نه و در حور مى نگر
غمگين وشادمان مشواز هيچ حالتى
در انقلاب عالم پرشور مى نگر
سيرى زخاک نيست تهى چشم حرص را
در کاسه هاى خالى فغفور مى نگر
آخر به آتش است سر و کار ظلم را
انجام کار خانه زنبور مى نگر
روى زمين اگر چو سليمان ازان توست
خود رابه زير پاى کم از مور مى نگر
فربه مساز لقمه تن رابه آب ونان
آخر به تنگى دهن گور مى نگر
شبنم به آفتاب ز پاس ادب رسيد
با يار دل يکى کن و از دور مى نگر
تاممکن است از سخن حق خموش باش
صائب به دار عبرت منصور مى نگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید