شماره ٧٣٣: اى هر دل از خيال تو ميخانه دگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
اى هر دل از خيال تو ميخانه دگر
هر گردشى ز چشم تو پيمانه دگر
هرمرغ پرشکسته ز فکر و خيال تو
دارد بزير بال پريخانه دگر
از چشم نيم مست تو هر گوشه گير را
در کنج فقر گوشه ميخانه دگر
از راه عقل برده برون سرو قامتت
هر فرقه رابه جلوه مستانه دگر
هر رشته اى زشمع جهان سوز عارضت
دامى کشيده در ره پروانه دگر
از اشتياق ذکر تو در ديده ها شده است
هر تار اشگ سبحه صد دانه دگر
در بوستان ز جلوه مستانه ات شده است
هر طوق قمريى خط پيمانه دگر
هردم ز سايه طره کافر نهاد تو
در کعبه رنگ ريخته بتخانه دگر
غير از دل شکسته معمار عقل نيست
در شهربند عشق تو ويرانه دگر
بيدار هرکه راکه درين بزم يافته است
چشمت به خواب کرده ز افسانه دگر
زلف تراست از دل صد چاک عاشقان
در هرخم و شکنج و نهان شانه دگر
در خاک و خون تپيده تيغ ترا بود
هر رخنه اى ز دل در ميخانه دگر
مرغى که دانه خور شده زان خال دلفريب
چشمش نمى پرد ز پى دانه دگر
صائب مرا ز نشأه سرشار عشق او
هر داغ آتشين شده پيمانه دگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید