شماره ٦٧٧: چشم آرام مداريد ز سر منزل عمر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
چشم آرام مداريد ز سر منزل عمر
که سبکسيرتر ازموج بود ساحل عمر
سيل ازکوه گرانسنگ به تعجيل رود
خواب غفلت نشود سنگ ره محمل عمر
همچو برگى که پريشان شود ازبادخزان
نيست غير ازکف افسوس مرا حاصل عمر
ازنسيم پر پروانه شود پا به رکاب
بى ثبات است ز بس روشنى محفل عمر
نتوان ريگ روان را ز سفر مانع شد
دل مبنديد به آسودگى منزل عمر
دايم از داغ عزيزان جگرش پرخون است
هرکه چون خضر دراين نشأه بود مايل عمر
خبر عمر ز هم بيخبران مى گيرند
هيچ کس نيست که گيرد خبر ازحاصل عمر
کيسه چون غنچه براين خرده چه دوزى صائب؟
که درخشيدن برق است چراغ دل عمر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید