شماره ٦٥٧: جز آن لبهاى ميگون دل راچاره ديگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
جز آن لبهاى ميگون دل راچاره ديگر
نمى چسبد کباب من به آتشپاره ديگر
به تسليم از محيط بيکران جان مى توان بردن
بجز بيچارگى عاشق ندارد چاره ديگر
به يک ديدن سرآمد عمر من چون چشم قربانى
خوشا چشمى که دارد فرصت نظاره ديگر
اگر از اهل قرآن نيستى بارى خمش منشين
که دندان بهر ذکر حق بود سى پاره ديگر
مراازوادى سر گشتگى دل چون برون آرد؟
چسان رهبر شود آواره را آواره ديگر
ربودن همچو موران دانه تاچند از دهان هم؟
چه جويى روزى خودراز روزى خواره ديگر؟
مباش از بيکسى غمگين چون گوهر يتيم افتد
کند آماده بحر ازهر صدف گهواره ديگر
زخامى بر نمى آرد مرا دوزخ، مگر صائب
دهم هر پاره دل را به آتشپاره ديگر
چنان ازداغ روشن شد دل صد پاره ام صائب
که از هر پاره دارم درنظر مه پاره ديگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید