شماره ٦٣٩: آنکه مى آيد زطفلى از دهانش بوى شير

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
آنکه مى آيد زطفلى از دهانش بوى شير
مى گدازد عاشقان را چون شکر در جوى شير
صحبت سيمين تنان شيرين لبان را آتش ا ست
کاهش شکر بوداز چربى پهلوى شير
مى کند بى دست وپايى نعمت فردوس نقد
روزى اطفال اينجامى رسد از جوى شير
سخت طفلانه است سنجيدن به مردان جهان
کوهکن راکز دهان تيشه آيدبوى شير
سخت رويان رابه خلق خوش توان مغلوب کرد
قند را درهم شکست از چرب نرمى خوى شير
پاک طينت عيب خود را بر زبان مى آورد
موى را پنهان نيارد کرد هرگز روى شير
نيست در مصر قناعت تشنه چشمى حرص را
خشک مى آيد برون اينجا شکر از جوى شير
وقت حاجت راه روزى خود هويدامى شود
طفل بى مادر کند زانگشت جست و جوى شير
وعده هاى خشک بى ريزش نمى آيد بکار
طفل را نتوان خمش کردن به گفت و گوى شير
در حريم صبح صائب پاک کن دل از خودى
کز غبارى از صفا بيمايه گردد روى شير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید