شماره ٦٣٧: از مى گلرنگ مى گردد اگر پيمانه سير

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از مى گلرنگ مى گردد اگر پيمانه سير
مى شود از خوردن خون هم دل ديوانه سير
ميوه جنت اگر برآدمى گردد گران
مى شود از سنگ طفلان هم دل ديوانه سير
اشتهاى آتش سوزان ندارد سوختن
حرص را کى مى توان کردن زآب ودانه سير
مى شود سيراب از شبنم اگر ريگ روان
مى کند مخمور رااز باده هم پيمانه سير
چرخ سنگين دل نگردداز شکست دل ملول
نيست ممکن آسيارا ساختن از دانه سير
سيرى از خوان سپهر سفله محض آرزوست
از جگرخوردن مگرگردم درين غمخانه سير
حلقه هاى زلف سير از دلربايى مى شود
گر بود ممکن که گرددچشم دام از دانه سير
عارفان از ديدن حسن مجازآسوده اند
تشنه خم کى شود از شيشه و پيمانه سير
لقمه اى برخوان گردون نيست بى خون جگر
چون نگردد ميهمان از جان درين غمخانه سير
کيست صائب از تردد نفس رامانع شود
کى شود مور حريص از جستجوى دانه سير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید