شماره ٦٢٥: از عزيزان با تو ما را هست پيوند دگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از عزيزان با تو ما را هست پيوند دگر
جاى يوسف را نگيرد هيچ فرزند دگر
خار ديوار تو از مژگان بود گيرنده تر
هر سرمو از تو چون زلف است دلبند دگر
از گرفتاران، سر بندى است هرکس را جدا
هست ما را با تو از هر بند پيوند دگر
مى رسيدش ،بنده شايسته گر مى کرد ناز
جز تو گر مى بود در عالم خداوند دگر
شور من چون بلبلان از نوشخند غنچه نيست
تلخ دارد زندگى بر من شکرخند دگر
خوبه وحدت کرده مستغنى است از همصحبتان
نيست نخل خوش ثمر محتاج پيوند دگر
شد ز سنگ کودکان روشن که باغ دهر را
نيست چون ديوانگان نخل برومند دگر
گرچه هرکس راست پيوندى به آن نخل اميد
قطع پيوند از دو عالم هست پيوند دگر
چون نباشد خواب من شيرين در آغوش لحد؟
من که نشکستم به دل جز آرزو قند دگر
کى به فکر صائب بى آرزو خواهد فتاد؟
آن که در هر گوشه دارد آرزومند دگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید