شماره ٦١٨: هرطرف صد راه پيما هست سر گردان خضر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هرطرف صد راه پيما هست سر گردان خضر
تاکه راافتد درين وادى به کف دامان خضر
بى رفيقان موافق آب خوردن سهل نيست
مى دهد يادازخجالت جلوه پنهان خضر
قسمت آيينه از آب روان جز زنگ نيست
رزق اسکندر نگردد چشمه حيوان خضر
سعى در تعمير ديوار يتيمان کن که شد
ايمن ازسيل فنا زين رهگذربنيان خضر
دستگيرى فيضها دارددرين ظلمت سرا
تا به دامان قيامت مى کشد دوران خضر
تا نگرددسبز در جوى توآب زندگى
خشک بگذر زينهار از چشمه حيوان خضر
تا چه باشد هستى ده روزه ماخاکيان
چون بنابر آب دارد عمر جاويدان خضر
مى کنم داغ عزيزان زندگى راناگوار
آه افسوسى است مد عمر بى پايان خضر
آه کز بيمايگى در دفتر ايجاد نيست
مد احسانى بغير ازعمر جاويدان خضر
سبز گردد کشت اميدش زآب زندگى
هرکه شد صائب درين مهمانسرا مهمان خضر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید