شماره ٥٩٧: از فروغ ماه مى گردد به آب وتاب ابر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از فروغ ماه مى گردد به آب وتاب ابر
جلوه شکر کند باشير، در مهتاب ابر
گر چنين بندد به خشکى کشتى احسان محيط
يکقلم چون کاغذ ابرى شود بى آب ابر
در گره بسته است دريا آب خود راچون گهر
خشک مى آيد برون از بحر چون قلاب ابر
پيش ازين مى ريخت ازدستش گهر بى اختيار
درزمان کشت ما شد گوهر ناياب ابر
خازن گوهر ندارد از ترشرويى گزير
بر سياهى مى زند چون مى شود شاداب ابر
مى کند دلهاى شب در گريه طوفان، ديده ام
مى شود گويا به چشمم پرده هاى خواب ابر
در زمان تنگدستى دل به حق روى آورد
روبه دريا مى رود چون مى شود بى آب ابر
زير بارمنت احسان، نمى ماند کريم
وام دريا راکند تسليم از سيلاب ابر
در کف دست کريمان نيست گوهر راقرار
قطره را از بيقرارى مى کند سيماب ابر
آبرو صائب نريزد پيش دريا بعد ازين
گر شود از ديده خونبار من سيراب ابر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید