شماره ٥٩٥: ترک من کزپسته اش بى خواست مى ريزد شکر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
ترک من کزپسته اش بى خواست مى ريزد شکر
چشم تنگى دارد از بادام کوهى تلختر
با سبکباران چه سازد قلزم پر شور و شر؟
کف به ساحل مى رسد از سيلى موج خطر
صحبت نيکان بدان را خوب رسوا مى کند
مى نمايد تلخى بادام افزون در شکر
دعوى منصور از دارفنا اين اوج يافت
منزل تير کمان سخت باشد دورتر
گفتگوى ناصحان بادست چون دل شد سياه
نيست خون مرده را پرواى زخم نيشتر
ازميان زنار کافر نعمتى راباز کن
تافلک چون بندگان در خدمتت بنددکمر
هر که را پرده هاى چشم آب شرم هست
زود مى آيد برون از پوست چون بادام تر
لاله داغ است باغ دلگشاى عاشقان
برندارد مرغ زيرک صائب از روزن نظر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید