شماره ٥٩٢: بى دل بيدار، سر از خرقه تن برميار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بى دل بيدار، سر از خرقه تن برميار
پاى خواب آلود رااز زير دامن برميار
پشت برآيينه کن تابرخورى از آب خضر
چون سکندر پيش رو ديوارآهن برميار
بگسل از زينت پرستى رشته طول امل
ازلباسى هر زمان سر همچو سوزن برميار
سرسرى مگذر زدردوداغ عالمسوز عشق
دست ودامان تهى از سير گلشن برميار
مى کند خورشيد تابان صبح راعالم فروز
تا نسوزد دل، نفس از جان روشن برميار
مهر خاموشى به لب زن، آه رادردل شکن
سر به غمازى چو دود از هيچ روزن برميار
نامدارى نشتر الماس دارد در کمين
چون عقيق از ساده لوحى سر زمعدن برميار
از گرانجانان جدايى قابل افسون نيست
درفراق سنگ افغان چون فلاخن برميار
از در شتيهاى ره در چشمه آب آسوده است
تا نيايد پا به سنگ سر زمسکن برميار
تا نسازى صيقلى صائب ز زنگار خودى
زينهار آيينه خود را ز گلخن بر ميار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید