شماره ٥٨٩: نيست بى مى باغ رانورى مى روشن بيار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نيست بى مى باغ رانورى مى روشن بيار
تيره مى سوزد چراغ لاله ها روغن بيار
صندلى شد آبها وتوبه درد سر نبرد
وقت امدادست ساقى رطل مردافکن بيار
پيش راه ماکه درظلمات غم سرگشته ايم
لطف کن ساقى چراغ از باده روشن بيار
نقد عيش و شادمانى برسرهم ريخته است
سعى کن چون گل به اين بستانسرا دامن بيار
نيست جان کهنه راپرواى اين جسم خراب
از شراب کهنه جان نو مرادرتن بيار
آنچه بايد با خود آورده است حسن نوبهار
همچو شبنم ديده پاکى به اين گلشن بيار
عافيت در بيخودى ،آسودگى در نيستى است
تاحياتى هست رخت خود به اين مأمن بيار
نيست غير از رخنه دل روزنى اين خانه را
سير اگر خواهى سرى بيرون ازين روزن بيار
خاطر آزاده مى خواهد ره باريک عشق
رشته خود بى گره کن روبه اين سوزن بيار
بى دم گرم تو صائب بوستان افسرده است
سينه گرمى به اين هنگامه چون گلخن بيار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید