شماره ٥٨٨: خاک راجان کرد درتن ابر احسان بهار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
خاک راجان کرد درتن ابر احسان بهار
صبح محشر سر زد ازچاک گريبان بهار
چون پرو بال پري، ابرپريشان سايه کرد
بر سرير عالم آراى سليمان بهار
سر برآوردند چون طوطى ز جيب شاخسار
برگها از اشتياق شکرستان بهار
هر سر شاخ ازشکوفه دفتر احسان گشود
از برات عيش پرشد جيب ودامان بهار
جامه احرام پوشيدند اشجار چمن
شد جهان پر غلغل از لبيک گويان بهار
چون لب سوفار مى خندد درآغوش کمان
غنچه پيکان ز فيض عام احسان بهار
مى فروشد جلوه رنگين به طاوس بهشت
خار بن از فيض تشريف نمايان بهار
رفت بيرون خشکى زهد ازمزاج روزگار
تابرآمد از تنور خاک ،طوفان بهار
شرم معشوقى نميگردد حجاب خنده اش
زعفران خورده است گل از روى خندان بهار
مى دهد ديوانگى راشاخ وبرگ تازه اى
دست صائب برمداراز طرف دامان بهار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید