شماره ٥٧٩: مى شود رنگين تر آن لعل سخنگودر خمار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
مى شود رنگين تر آن لعل سخنگودر خمار
مى توان گل چيد از خميازه او در خمار
خواهد افتادن ز چشمش مستى دنباله دار
گر ببيند چشم او را چشم آهو در خمار
در سرمستى چه خواهد کرد با نظارگى
تير مژگانى که مى گردد ترازو در خمار
ابر چون بى آب شد بر قلب دريامى زند
مى شود خونخوارتر آن چشم جادو در خمار
مى توان کردن در آتش سير گلزار خليل
ز انقلاب رنگ بر رخساره او در خمار
بى شراب لاله رنگ از عيش تلخ من مپرس
برتنم انگشت زنهارى است هرمو در خمار
سرو با آن تازه رويي، مى کند در ديده ام
جلوه ميناى خالى بر لب جو در خمار
بر دلم بار دو عالم نيست در مستى گران
بردماغ من گرانى مى کند بو در خمار
باز مى ريزد مى خونگرم رنگ آشتى
با حريفان مى کنم هر چند يکرو در خمار
گر به پهلو ديگران رفتند راه کعبه را
من ره ميخانه را رفتم به پهلو درخمار
در سر مستى بود ابروى ماه عيد تيغ
برسرم شمشير خونريزست ابرو درخمار
جلوه زهر هلاهل مى کند در آب تيغ
سبزه سيراب بر طرف لب جو در خمار
در تلافى کاسه زانو شود جام جمش
هر که يک چندى گذاردسربه زانو در خمار
جام چون خالى شد ازمى ،خشک مى آيد به چشم
مى چکد صائب مى ازلعل لب او در خمار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید