شماره ٥٦٥: شوختر گردد شود چون خال از خط بالدار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
شوختر گردد شود چون خال از خط بالدار
فتنه در دنبال دارد اختر دنبالدار
در بيابان جنون از حلقه زنجير من
هر کجا وحشى غزالى بود،شد خلخالدار
چون سيه مستى است شمشير سيه تابش به کف
چشم فتانى که دارد سرمه دنبالدار
زلف ازان حسن بسامان برنمى دارد نظر
چون پريشانى که باشد ديده اش برمالدار
با کهنسالان مکن اى نوجوان کاوش که هست
آتشى پوشيده در مغز چنار سالدار
نيست ممکن سوز دل در پرده پنهان داشتن
مى تراود شکوه خونين از لب تبخالدار
نقش داغ عيب باشد لوحهاى ساده را
قيمتش نازل شود الماس چون شد خالدار
مى شد از اهل سعادت گر به گنج زر کسى
جغد مى بايست باشد چون هما اقبالدار
از کهنسالى نگردد تيز مغزى بر طرف
سرکه گردد تندتر هر چند گردد سالدار
دلنشين افتاده است از بس که عکس روى او
مى کند آيينه تصوير را تمثالدار
گر ز نبضم سوخت انگشت طبيبان دور نيست
شد لب بام از تب سوزان من تبخالدار
درد اگر بر دل شب هجران چنين زورآورد
ساق عرش از آه من صائب شود خلخالدار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید