شماره ٤٧٧: چون رنگ مى زمينا بيرون دويد بايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
چون رنگ مى زمينا بيرون دويد بايد
نه پرده فلک از هم دريدبايد
کرسى چه حاجت آن را کز عرش برگذشته است
از زير پاى منصور کرسى کشيد بايد
سالى دو عيد مارا از غم برون نيارد
از باده دوساله هر دم دوعيد بايد
گرحنظل فلک را در ساغرى فشارند
با جبهه گشاده برسرکشيدبايد
آنجا که شام ماتم گيسو ز هم گشايد
جانى به تازه رويى چون صبح عيد بايد
با هر سيه گليمى نازکدلان نجوشند
تشريف پيرهن راچشم سفيد بايد
منشوررستگارى است طومار خودحسابان
در روزنامه خود هر روزديد بايد
نوش دکان هستى آميخته است با نيش
چون خنده اى دهد رو لب را گزيد بايد
سوداى آب حيوان بيم زيان ندارد
از ميفروش مى رابا جان خريد بايد
نتوان به پاى رفتن اين راه را بريدن
چندان که هست ميدان از خود رميد بايد
اين آن غزل که گفته است وقتى کليم غزنين
اى يار بى تکلف ما را نبيد بايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید