شماره ٤٧٤: کى از ستاره برمن سنگ ستم نيامد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
کى از ستاره برمن سنگ ستم نيامد
از کهکشان به فرقم تيغ دو دم نيامد
تا دانه اميدم خاکسترى نگرديد
دامن کشان به کشتم ابر کرم نيامد
گويا به خواب رفته است بخت سيه که امروز
حرفى رقم نمودم مو بر قلم نيامد
ز اهل کرم زمانه پيوسته بود مفلس
يا در زمانه مامرد کرم نيامد
در امتحان زلفش دل پاى کرد قايم
در پله فلاخن اين سنگ کم نيامد
از شوق آن بر ودوش روزى بغل گشودم
آغوش من چو محراب ديگر بهم نيامد
صائب چه چشم دارى از فصلهاى ديگر
اين قسم نوبهارى برخاک نم نيامد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید