شماره ٤٦١: سوداى عشق ما را بى نام وبى نشان کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
سوداى عشق ما را بى نام وبى نشان کرد
از ما چه مى توان بردباماچه مى توان کرد
از خواب غفلت ما در سنگ چون شرر ماند
شوقى که کوهها را ابر سبک عنان کرد
اميد خانه سازى از عاشقان مداريد
از خارخار نتوان سامان آشيان کرد
شورى که در دل ماست شوقى که در سرماست
از سنگ مى تواند سرچشمه ها روان کرد
شيرين کلامى ما کارى که کرد با ما
چون خواب صبح ما را در ديده ها گران کرد
اى ابر بى مروت تا چند خشک مغزى
ما را غبار خاطر از ديده ها نهان کرد
با شوخ چشمى عشق کوه شکيب هيچ است
در سنگ اين شرررا پنهان نمى توان کرد
سررشته تأمل هر کس که داد از دست
چون شمع صائب آخر سردرسرزبان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید