شماره ٤٤٣: از سير چمن کى دل افگار گشايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از سير چمن کى دل افگار گشايد
اين عقده مگر از رخ دلدار گشايد
جايى که بود چشم سخنگو طرف حرف
از بهر چه عاشق لب اظهار گشايد
با ناز خريدار همان به که بسازد
حسنى که دکان بر سر بازار گشايد
از حسن به تدريج توان کامروا شد
گلبن چه خيال است به يکبار گشايد
از چرخ مجوييد گشايش که محال است
کز نقطه گره گردش پرگار گشايد
نگشود به رويم درى از آه مگر اشک
برمن درى از رخنه ديوار گشايد
زينسان که گشايش ز جهان دست کشيده است
مشکل گره آبله از خار گشايد
گردد صدف گوهر شهوار کنارش
دستى به دعا هر که شب تار گشايد
تيغ دو دم خويش کند زخم نمايان
لب هر که نفهميده به گفتار گشايد
چون نيست سخن سنج درين دايره صائب
طوطى به سخن بهر چه منقار گشايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید