شماره ٤٤٠: هويى که مرا از دل ديوانه برآيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هويى که مرا از دل ديوانه برآيد
دودى است که از خرمن پروانه برآيد
داغ من سودازده از زير سياهى
چون چهره ليلى ز سيه خانه برآيد
تا حشر شود واله ديوانگى من
طفلى که به دنبال من از خانه برآيد
از موج محابا نکند شورش دريا
زنجير کى از عهده ديوانه برآيد
کامى که بود عاجز ازان گردش افلاک
در ميکده از گردش پيمانه برآيد
ريحان بهشت است براو شام غريبان
بازلف تو هر دست که چون شانه برآيد
روزى که من از گوشه بتخانه برآيد
فرياد زناقوس غريبانه برآيد
احرامى هر کس بود از پرده پندار
در کعبه رود از در بتخانه برآيد
از دل به نصيحت نرود بيخودى عشق
از ديده کجا خواب به افسانه برآيد
پيوسته بود در دل ممسک غم دنيا
اين جغد محال است ز ويرانه برآيد
از نفس حذر بيش کن از دشمن خارج
زان آب بينديش که از خانه برآيد
ديگر نزند جوش طرب سينه خمها
صائب اگر از گوشه ميخانه برآيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید