شماره ٤٢٥: سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآيد
باغش چو نفس سوختگان بر اثر آيد
هر سو که کند شاخ گلش ميل ز مستى
آغوش گشا بلبلى از خاک برآيد
حسن تو ز بسيارى سامان لطافت
در ديده هر کس به لباس دگر آيد
از شوق تماشاى جمال تو گل از شاخ
چون لاله نفس سوخته از خاک برآيد
جان در ره شيرين دهنان باز که تا حشر
آوازه فرهاد ز کوه و کمر آيد
از عشق به کوشش نتوان کامروا شد
در آتش سوزنده چه از بال و پر آيد
چشمى که در او آب حياپرده نشين است
از پوست برون زود چو بادام ترآيد
در ذکر خدا به که شود صرف چو تسبيح
ايام حياتى که به صدسال سرآيد
صائب نشود لاله صفت شسته به باران
رنگى که به رخسار به خون جگر آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید