شماره ٤٠٧: خون بهتر ازان مى که چشيدن نگذارند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
خون بهتر ازان مى که چشيدن نگذارند
پيکان به ازان غنچه که چيدن نگذارند
غير از لب افسوس گزيدن چه علاج است
آن راکه لب يار گزيدن نگذارند
بوسيدن کنج لب ساقى چه خيال است
آن را که لب جام مکيدن نگذارند
بال وپر ارباب هوس غنچه نگردد
جايى که مرا چشم پريدن نگذارند
هر چند شد از گريه ما خط بتان سبز
نظاره ما را به چريدن نگذارند
فرياد که چون شوره زمين دانه ما را
اين شورنگاهان به دميدن نگذارند
هرچند شود خون دل عشاق ز غيرت
خونابه دل را به چکيدن نگذارند
چون سيل سبکسير درين باديه ما را
از پاى طلب خار کشيدن نگذارند
انديشه پابوس خيالى است زمين گير
ما را که به گرد تو رسيدن نگذارند
فرياد که چون غنچه مرا هرزه درايان
در کنج دل خويش خزيدن نگذارند
صائب چه خيال است که در دست من افتد
از دور گلى را که به ديدن نگذارند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید