شماره ٣٩٩: تا خنده ازان غنچه مستور برآمد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
تا خنده ازان غنچه مستور برآمد
صبح شکر از چاک دل موربرآمد
از ديدن رويت دل آيينه فروريخت
اين لاله مگر از جگر طور برآمد
با مرهم افسرده کافور نجوشد
داغى که به خونگرمى ناسور برآمد
هر ذره که ديديم همين زمزمه را داشت
اين نغمه نه از پرده منصور برآمد
آن روز که از داغ من افتاد سياهى
خورشيد ز جيب شب ديجور برآمد
با خامه صائب طرف بحث مگرديد
نتوان به سخن با شجر طور برآمد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید