شماره ٣٧٥: جانى که سر از روزن فتراک برآورد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
جانى که سر از روزن فتراک برآورد
از گرد گريبان بقا سر بدر آورد
اميد که دولت ز درش بيخبر آيد
هر کس به من از آمدن او خبر آورد
ديگر نکند خير به محراب عبادت
در پاى خم آن کس که شبى را بسر آورد
تدبير به خون تيز کند تيغ قضا را
اين ابر بلا را به سر من سپرآورد
از خال به راز دهن يار رسيدم
اين مور مرا بر سر تنگ شکر آورد
از تکمه پيراهن يوسف خبرم داد
هر غنچه که از جيب چمن سر بدر آورد
در سايه شمشاد و گل آرام ندارد
تا آب روان سرو ترا در نظر آورد
از باده لعلى به سرش تاج نهادند
هر کس به خرابات مغان دردسر آورد
خوش باش که در دامن صحراى قيامت
شد کشت کسى سبز که دامان ترآورد
شد تنگ شکر نه فلک از موج حلاوت
صائب ز نى کلک خود از بس شکر آورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید