شماره ٣٤٦: دل طاقت حيرانى ديدار ندارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دل طاقت حيرانى ديدار ندارد
آيينه ما جوهر اين کار ندارد
گل مى کند از رنگ پريشانى خاطر
حاجت به تنک ظرفى اظهار ندارد
تا چند به مويى دلم آويخته باشد
واپس ده اگر زلف تو در کار ندارد
واعظ چه شوى گرم لب بى نمک تو
تبخاله اى از گرمى گفتار ندارد
مشکل که گشايد گره از رشته کارم
ابروى تو پيشانى اين کار ندارد
آغوش مرا محرم آن خرمن گل کن
موى کمرت طاقت اين بار ندارد
کارى است به دل ناخن الماس شکستن
هر بيجگرى دست درين کار ندارد
اى شاخ گل از دور چه آغوش گشايى
گل رنگى از آن گوشه دستار ندارد
يک ذره وفا را به دوعالم نفروشيم
هرچند درين عهد خريدار ندارد
بى حوصله اى را که بود شيشه متاعش
آن که به آتش نفسان کار ندارد
صائب به جگر شعله زند ناله گرمت
آتش نفسى مثل تو گلزار ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید