شماره ٣٣٨: از گرمروان خار مغيلان گله دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از گرمروان خار مغيلان گله دارد
اينجاست که نشتر خطر از آبله دارد
از درد شکايت دل بى حوصله دارد
اين خار ز پيراهن يوسف گله دارد
چون آه مصيبت زده آرام ندارم
دست که خدايا سر اين سلسله دارد
اين قافله از خواب گران است گرانبار
فرياد چه تاثير درين مرحله دارد
از دست تهى راهرو عشق ننالد
پا بر سر گنج گهر از آبله دارد
از گردش چشم تو فلک بى سر وپا شد
پيداست حبابى چه قدر حوصله دارد
ز ابليس خطر بيش بود پيشروان را
از گرگ جگر دار خطر سر گله دارد
چون نقش قدم هر قدم از پوست بر آيد
هر کس خبر از دورى اين مرحله دارد
خون مى چکد از شعله آواز جرس را
تا چشم که سر در پى اين قافله دارد
تشريف گرفتارى ما عاريتى نيست
کز موجه خود آب روان سلسله دارد
بر هم خورد از جوهر خود آينه صاف
حيرت زده از جنبش مژگان گله دارد
با شوق جهانگرد دو گام است دوعالم
صائب چه غم از دورى اين مرحله دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید