شماره ٢٥٤: حکم خرد به مردم مجنون نمى رود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
حکم خرد به مردم مجنون نمى رود
ديوانه است هر که به هامون نمى رود
هر چند پير گشت و فراموشکار شد
بيداد ما ز خاطر گردون نمى رود
استادگى ز تيزى شمشير عشق اوست
از زخم ما به ظاهر اگر خون نمى رود
بيطاقتى مکن که بلاى سياه خط
از صد هزار تبت وارون نمى رود
هر جا که هست نقطه دل، غم محيط اوست
مرکز زحکم داير بيرون نمى رود
عنقا ز کوه قاف نخيزد به هايهو
از سنگ کودکان غم مجنون نمى رود
مژگان مرا ز مد نظر برد سيل اشک
از پيش چشمم آن قد موزون نمى رود
از خودبرون شدن نتوانند غافلان
پاى به خواب رفته به هامون نمى رود
در وقت خواب بيش شود پيچ و تاب مار
سوداى گنج از سر قارون نمى رود
صائب بساز با غم آن زلف پر شکن
کاين درد پا شکسته به افسون نمى رود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید