شماره ٢٣٤: از عيب پاک شو که هنرها همى دهند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از عيب پاک شو که هنرها همى دهند
دست از خزف بشو که گهرها همى دهند
راضى مشو به قلب که نقد جهان زتوست
بفشان شکوفه را که ثمرها همى دهند
در راه او نثار کن اين خرده حيات
وان گه نظاره کن که چه زرها همى دهند
زين زهرهاى قند نما آستين فشان
زان تنگ لب ببين چه شکرها همى دهند
پنهان مکن چو بيجگران روى در سپر
از حفظ حق ببين چه سپرها همى دهند
بگذر درين سر از سر بى مغز چون حباب
زان سر نظاره کن که چه سرها همى دهند
طاوس وار پيش پر خويش عاشقى
از غيب غافلى که چه پرها همى دهند
برگ است سنگ راه تو اى نخل خوش ثمر
بى برگ شو ببين چه ثمرها همى دهند
در پايتخت عشق که تاج است بى سرى
بيرون رو از ميان که کمرها همى دهند
زان ملک بى نشان که خبرها دراو گم است
يک بار نشنوى چه خبرها همى دهند
گشتى تمام عمر درين خاکدان بس است
بيرون ز خود نشان سفرها همى دهند
يک بار رو چرا به در دل نمى کنند
اين ناکسان که زحمت درها همى دهند
در پيرى از گرانى غفلت مباش امن
خواب گران به وقت سحرها همى دهند
اين آن غزل که مولوى روم گفته است
امسال بلبلان چه خبرها همى دهند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید