شماره ٢٢٥: مستان که رو در آينه جام مى کنند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
مستان که رو در آينه جام مى کنند
خونها ز غصه در دل ايام مى کنند
دامان عشق گير که اسباب حسرت است
جز درد وداغ هر چه سرانجام مى کنند
بى حاصل آن گروه که اوقات عمر را
صرف گشودن گره دام مى کنند
پر سرکشى مکن که غزال رميده را
ديوانگان به نيم نگه رام مى کنند
تلخى نمى کشند گروهى که از بتان
از بوسه اختصار به پيغام مى کنند
مهمان باغ کيست که گلهاى شرمگين
از هم به التماس نظر وام مى کنند
دارد کباب سينه سيراب خضر را
خونى که عاشقان تو در جام مى کنند
از موج فيض بحر کرم را قرار نيست
اهل سؤال بيهده ابرام مى کنند
جمعى که قانعند به دنيا ز آخرت
از دانه صلح با گره دام مى کنند
غفلت نگر که در ره نقش سبک عنان
دلهاى همچو آينه را دام مى کنند
آنان که محو چاشنى وصل شکرند
برزخم سنگ صبر چو بادام مى کنند
چون لاله صاف ودرد جهان را سبکروان
از پاک طينتى همه يک جام مى کنند
خوش وقت آن گروه که نقد حيات خويش
نشمرده صرف راه دلارام مى کنند
جمعى که مى دهند به دل راه آرزو
صبح اميد خود به ستم شام مى کنند
صائب زمانه اى است که خاصان روزگار
در راه ورسم پيروى عام مى کنند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید