شماره ٢٠٧: عاشق حذر ز ديده اختر نمى کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
عاشق حذر ز ديده اختر نمى کند
از آتش احتراز سمندر نمى کند
عارف ز شاهدان مجازست بى نياز
درياکش التفات به ساغر نمى کند
نتوان فريفت تشنه ديدار را به آب
عاشق نظر به چشمه کوثر نمى کند
داغى که هست در جگر قدردان عشق
با آفتاب وماه برابر نمى کند
نقصان کمال مى شود از کيمياى خلق
خامى خلل به قيمت عنبرنمى کند
چون تيرگى نمى رود از داغ لاله زار
دل را سياه اگر مى احمر نمى کند
آن را که همچو برق بود تيغ آتشين
انديشه از سياهى لشکر نمى کند
با يک دل اين فغان که من زار مى کنم
با صد دل شکسته صنوبر نمى کند
در کندن بناى گرانسنگ ظالمان
سيلاب کار يک مژه تر نمى کند
بر سنگ آبگينه خود تا نمى زند
لب تر ز آب خضر سکندر نمى کند
از آه روشنايى دل بيش مى شود
انديشه اين چراغ ز صرصر نمى کند
سخت است پاک ساختن دل ز آرزو
صيقل علاج ريشه جوهر نمى کند
صائب به روى هر که در دل گشوده شد
چشم اميد حلقه هر در نمى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید